ديروز تا تو تاكسي نشستم ديدم دوست پدرم عقب تاكسي نشسته، به روي خودم نياوردم كه ديدمش.
5 دقيقه بعد اومد كرايه رو حساب كنه و گفت: آقا 2 نفر حساب كنين لطفا!
من بسي خجالت زده دستشو گرفتم و كلي باهاش كشتي گرفتم كه: توروخدا شرمنده نكنين! آخه اين چه كاريه و اين حرفا...
بعد اينكه پولو داد دوباره يك كرايه ديگه هم حساب كرد و گفت: اين هم مال اين آقا!
تازه فهميدم دفعه ي اول كرايه ي خودش و پسرش رو حساب كرده بود ..!
نظرات شما عزیزان: