ملکهای در وسط زمستان کنار پنجرهای نشسته و مشغول قلابدوزی ازروی طرحی از جنس درخت آبنوس است که انگشتش را زخمی میکند. او با دیدن خون آرزو میکند که دختری که از او به دنیا میآید پوستی به سفیدی برف و لبانی به سرخی خون و مو و چشمانی به سیاهی قالب درخت آبنوس که در دستانش بود داشته باشد. سال بعد دختری با همان ویژگیها که ملکه آرزو کرده بود به دنیا میآید ولی ملکه درهمان هنگام میمیرد. اسم دختر را "سفیدبرفی" میگذارند. سال بعد شاه همسر دیگری میگیرد. ملکه جدید بسیار زیبا اما فوقالعاده مغرور بود. او آینهای جادویی داشت که قادر به تکلم بود. یکی از وظایف آینه این بود که به ملکه اعلام کند که او زیباترین فرد روی زمین است.
هنگامی که سفیدبرفی به هفت سالگی میرسد، آینهٔ جادویی به ملکه میگوید که دختر ناتنیاش گوی سبقت را در زیبایی از او ربودهاست. ملکه خشمگین میشود و شکارچی ای را مأمور میکند که سفیدبرفی را به جنگل ببرد و در آنجا سربه نیست کند. شکارچی سفیدبرفی را به جنگل میبرد تا بکشد ولی در آنجا دلش به رحم میآید و او را تنها در جنگل رها میکند.
سفیدبرفی درحال جستجو در جنگل به کلبهٔ هفت کوتوله میرسد. او در آنجا با استقبال گرمی روبه رو میشود و هفت کوتوله به او تعهد میدهند که در ازای نگهداری خانه آنها نیز از او نگهداری خواهند کرد. آنها که نگران سلامتی سفیدبرفی بودند به او گفتند که هنگامی که برای کار کردن به بیرون از خانه میروند، هیچکس را در خانه راه ندهد.
ملکه که به وسیلهٔ آینهٔ جادویی خود فهمیده بود سفیدبرفی نمردهاست، به جستجوی او پرداخت و عاقبت او را یافت. او سه بار تلاش کرد تا سفیدبرفی را بکشد که در هر سه بار ناکام ماند، ولی در جهارمین تلاش خود توانست سیبی زهردار را از پنجره به سفیدبرفی بدهد.
هنگامی که کوتولهها به خانه برگشتند و بدن بی جان سفیدبرفی را دیدند، او را در تابوتی شیشهای قرار دادند. اندکی بعد گذر شاهزادهای اسب سوار به خانه هفت کوتوله افتاد. شاهزاده در نگاه اول یک دل نه صد دل عاشق سفیدبرفی شد و کوتولهها را راضی کرد که سفیدبرفی را در تابوت با خود ببرد. هنگامی که شاهزاده داشت سفیدبرفی را با اسب خود میبرد تکه سیب سمی که خورده بود از دهانش خارج شد و دوباره به زندگی بازگشت.
شاهزاده از سفیدبرفی دعوت میکند که با او به قصرش بیاید و در آنجا با سفیدبرفی عروسی میکند. نامادری سفیدبرفی هم از شدت خشم آنقدر میرقصد تا اینکه در روز عروسی میمیرد.
نظرات شما عزیزان: