کفشدوزک کوچولو

اوردند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود بسر خویش را فراخواند بسر به نزد بدر رفت گفت: ای بدر امرت چیست؟بدر گفت:بسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی به دنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشته ی مرگ را نزدیک حس می کنم بار این نفرین بیش از بیش بر دوشم سنگینی می کند.از تو می خواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنندو از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند.بسرگفت:ای بدر چنان کنم که می خواهی و از این بس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم بد همان دم جان به جان افرین تسلیم کرد. از فردا بسر شغل بدر بیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق میدزدید و چوبی در شکم ان مردگان فرو مینمود و از ان بس خلایق میگفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط میدزدید و چنین بر مردگان ما روا نمیداشت.بی تقصیر



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








тαɢε:



یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:, 8:47 sheyda